انتخابات آمریکا؛ تجلی‌گه بنیان غرب

بیان اول: غرب به صورت کلی چهار دوره زمانی را پشت سرگذاشته است:
۱) قبل از میلاد حضرت مسیح(ع): در این زمان یا چند خداپرستی (بخوانید جن پرستی) حاکم است، یا کیهان مداری (کاسموسانتریسم)
۲) قرون وسطی یا سده های میانه: به برکت حضرت مسیح(ع) نگاه‌های غیررحمانی تا حد زیادی کنار می‌رود. اگر چه پولس‌های زمان، شرک را چاشنی مسیحیت می‌کنند.
۳) مدرنیزم: درحدود سده‌های ۱۳ و ۱۴، بشر غربی تصمیم به مدرن شدن می‌گیرد (مدرن نه به معنای محدود آن که به انقلاب صنعتی اطلاق می‌شود؛ بلکه به مثابه تفکر) تعریف مدرنیزم را به یک صاحب نظر این حوزه می‌سپاریم آنجا که می‌گوید: «روح غرب مدرن، اومانیسم یا اسم نفس امّاره است»۱
در جهان‌بینی غرب مدرن، سوزن پرگار که تا حدی روی مفهوم خدا بود به انسان منتقل می‌شود. دیگر انسان ملاک همه چیز است و جهان و خدا در انتظار تصاحب به واسطه‌ی‌ آن‌اند. نوزایی یا همان رنسانس را که گذار انسان غربی (غرب به مثابه تفکر و نه صرفا سرزمین) نامیده‌اند -همانطور که خود نیز معترف‌اند- در واقع بازگشت به همان نشانه‌های قبل از مسیحیت ولی با نگرشی تازه است.
۴) پست مدرنیزم: انسان غربی نتیجه مدرنیزم را در جنگ جهانی اول می‌بیند. جنگی که آن را جنگ بزرگ می‌نامند. جنگی که علاوه برطرفین دعوا، کشورهای بی طرفی چون ایران را با میلیون‌ها کشته که آن را تا ۱۰ میلیون۲ ذکر کرده‌اند بی‌نصیب نگذاشت.۳
جهان پست مدرن از دل جبهه‌های جنگ جهانی اول سر بر می‌آورد. دیگر سوزن پرگار حتی از روی نام انسان هم می‌لغزد. دیگر معنا متکثر است، حقیقت مطلق وجود ندارد. انسان غربی از این تبی (مدرنیزم) که داشت عبرت نگرفته و دچار تشنج (پست مدرنیزم) شد. البته به سوی اغمای پس از آن (ترانس مدرنیزم) نیز گام بر می‌دارد.

بیان دوم(یک مصداق) : تاریخ آمریکا:
در انتهای قرن پانزدهم در غرب جماعتی وارد سرزمین ملتی دیگر می‌شوند و این عمل را کشف قاره آمریکا می‌نامند.
با توسل به زور تلاش به برده‌سازی این جماعت می‌کنند و آنگاه در می‌یابند که سرخپوستان همانند رمه‌های اروپایی رام شدنی نیستند. عبارت «یک سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است» قوت می‌گیرد. نتیجه آن‌که تاریخ نویسان قتل عامی تا ۷۵ میلیون سرخپوست آمریکایی را تخمین می‌زنند.۴
آمریکا بدون برده معنا ندارد، حال وقت شکار آفریقاییان مستعمره نشین و به بردگی کشاندن آن‌هاست.۵ این بار بی‌گدار به آب نمی‌زنند. مبلغین (میسیونرها) مسیحی سال ها قبل وارد این سرزمین‌ها شده و زمینه فکری برده شدن را فراهم می‌آورند. حتی انجیل کینگ جیمز این کشیشان را همراهی می‌کند.۶  این امر درحالی است که استعمارگران، دین را در داخل مرزها تا حد زیادی کنار گذاشته اما آن را برای مستعمرات خود تجویز می‌کنند!
در میان نزاع امپراطوری ها و استعمارگران زمان مانند انگلیس و فرانسه و اسپانیا لژهای ماسونی تازه مستقر در آمریکا  با لژهای اروپایی تزاحم منافع پیدا کرده اعلامیه استقلال در سال ۱۷۷۶ از طرف افرادی که بعدها پدران بنیان‌گذار آمریکا (که عده ای خود تاجر برده بودند) نامیده می‌شوند انتشار می‌یابد. البته به رسمیت شناختن ایالات متحده آمریکا  نیازمند ۱۲ سال جنگ است.
پس از چند جنگ دیگر در سال ۱۸۲۲ بنابر دکترین مونرو آمریکا سیاست انزوا طلبی را در برابر سایر استعمارگران بر می‌گزیند. البته این امر مانع از جنگ‌های داخل خاک قاره‌ای نیست. از جنگ‌هایی چون تهاجم به مکزیک که  منجر به تصاحب تگزاس توسط آمریکا شد گرفته تا جنگ داخلی آمریکا بین ایالت‌های شمالی (فدراسیون) و جنوبی (کنفدراسیون) بر سر نحوه استثمار سیاهان.
اکنون در سال ۱۹۱۷ یعنی سه سال پس از شروع جنگ جهانی اول هستیم: سیاست مونرو کنار گذاشته می‌شود. آمریکا در سال آخر جنگ به سبب طمع کسب غنیمت به جنگی که هیچ ربطی به آن نداشت ورود پیدا می‌کند. او می‌دانست که ملتش این جنگ بی ربط را نمی‌پذیرند، از چند سال قبل به واسطه سینما و سایر ابزار رسانه‌ای مردم را قانع کرد.۷ این امر با تمسک به یادآوری وظیفه دینی ملت آمریکا در قبال جنگ اروپا (!) و یا عباراتی چون «اگر در اروپا نجنگید مجبور به نبرد در خاک خود هستید» صورت پذیرفت. مردم هم غافل از آنکه امکانات تدارکاتی(لجستیکی) جنگی اجازه به چنین امری نمی‌داد شادمانه، آن را پذیرفتند. اگرچه سربازان آمریکایی تکه تکه شدند اما ثروت ناشی از جنگ و خصوصاً دور بودن آمریکا از میدان مبارزه به مذاق صاحبان قدرت خوش آمد. این طمع تا بدانجا پیش‌رفت که امروزه بر اثر حجم تهاجم‌های آمریکا، این جنگ‌ها را می‌توان براساس حروف الفبای مبتنی بر کشور هدف دسته بندی کرد (همان‌گونه که شده است)

****

می‌توانستیم نحوه وضعیت غیر منطقی سیستم رأی دهی یا تاریخ حق رأی سفیدان درجه یک، سفیدان درجه دو، زنان و سیاهان در آمریکا را بررسی کنیم و یا از تاریخچه کوکلس کلان‌های کت و شلواری مطالبی را بیان کنیم؛ اما ما با دو بیان بالا یعنی توجه به ماهیت غرب و یکی از مصادیق آن یعنی ایالات متحده آمریکا در واقع نگاهی سریعِ در خور حال، به ریشه‌های انتخابات آمریکا که آمریکای امروز است داشتیم. روح آن که مجله تایم از آن به عنوان واقعیت آمریکایی یاد می‌کند. آن چیزی که سعی شد سریع و صریح بدان پرداخته شود.

پایان
 


۱ تولد غرب مدرن / شهریار زرشناس صفحه ۱۶
۲ قحطی بزرگ / محمدقلی مجد صفحه ۹۲
۳ ایران و جنگ جهانی اول / به کوشش ساره بیات
۴ تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا / نصیر صاحب خلق صفحه ۳۳
۵ جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به تاریخ مستطاب آمریکا / محمدصادق کوشکی فصل اول
۶ https://digitalcommons.cedarville.edu/kjv_america
۷ فیلم های سینمایی چون تولد یک ملت، تعصب ساخته گریفیث  و تمدن ساخته اینس که فیلم هایی چون قلب های جهان ساخته گریفیث و دوش فنگ اثر چاپلین در دنباله آن هاست.


با نگاهی ویژه به برنامه مستند دوران www.dorantv.net
و مجموعه دوجلدی دوره مطالعات غرب شناسی بنیادین نوشته شهریار زرشناس